واقعا تا حالا به این فکر کردین که اگر مردم دانه های دلشان پیدا بود چه اتفاقی میوفتاد؟
میدونستید دیگه کسی نمیتونست سر کسی کلاه بزاره؟
میدونستید دوستت دارم ها همه واقعی بود ؟
میدونستید خیانت از چند قدمی معلوم بود؟
نظر شما چیه؟
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
دانلود ورژن Yahoo! Messenger 11.5.0.228 | 0 | 90 | admin |
بازی آنلاین و زیبای امپراطوری آنلاین | 0 | 138 | admin |
نحویه دریافت الماس از نظر سنجی روزانه امپراطوری های جاوید | 0 | 532 | admin |
اطلاعیه شماره ۲ درباره توزیع رایگان سبد کالا | 0 | 89 | admin |
شیوه توزیع سبد کالا اعلام شد | 0 | 87 | admin |
سایت یارانه کالا | 0 | 84 | admin |
آدرس سامانه اطلاع رسانی سبد کالا | 0 | 87 | admin |
دانلود کتاب گوسفندی که گرگ شد | 0 | 85 | admin |
ترینر بازی استرانگ هلد3 stronghold3_plus2_trainer | 0 | 125 | admin |
دانلود کرک تمام نسخه های دانلود منیجر Internet Download Manager | 0 | 218 | admin |
واقعا تا حالا به این فکر کردین که اگر مردم دانه های دلشان پیدا بود چه اتفاقی میوفتاد؟
میدونستید دیگه کسی نمیتونست سر کسی کلاه بزاره؟
میدونستید دوستت دارم ها همه واقعی بود ؟
میدونستید خیانت از چند قدمی معلوم بود؟
نظر شما چیه؟
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ما دوره گرد
داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت :اقا سفره خالی می خرید !
زمانی که " پرندهء کوچکی به روی شانه ات نشست ... آن موقع فهمیدم " که چقدر از تو دور مانده ام .
فرعون و ابلیس
روزي سنگ تراشي كه از كار خود ناراضي بود و احساس حقارت مي كرد،.
کشاورز کم درآمد به جای تراکتور از اسب پیری
برای شخم زدن استفاده می کرد
مرد جواني در آرزوي ازدواج با دختر زيباروي کشاورزي بود..
دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود.«استاد مغز ندارد!»
خدا کجاست؟؟؟
شب خواب دیدم.
خواب یک فرشته.
غصه نخور دلم ... هر کسی جایگاهی داره که درکش برای همگان دشواره ...
اگه تو رو شکستن ...چون میخواستن کوچیک بشی ...درست به قدر فهم و درک خودشون .
مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت
آرايشگر گفت:من باور نميكنم خدا وجود داشته باشد
مشتري پرسيد چرا؟
آرايشگر گفت : كافيست به خيابان بروی و ببيني مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضي و درد و رنج وجود داشته باشد؟
مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف با سرعت به آرايشگاه برگشت و به آرايشگر گفت : مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند!
مرد با تعجب گفت :چرا اين حرف را ميزني؟ من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم.
مشتري با اعتراض گفت : پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند؟
آرایشگر گفت : آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند.
مشتري گفت : دقيقا همين است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند .براي همين است كه اينهمه درد و رنج در دنيا وجود دارد
ماهایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم
نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده..
ماها آدمای بی احساسی نیستیم
ماها بی معرفت و نا مردم نیستیم
یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن
که یه سری بــــاورامون و از بین بـــردن!!
دقت کردین اگه اسمت میرزا پشمک الدین گل کلمیان هم باشه
وقتی میخوای ایمیل درست کنی
میگه قبلا با این اسم ساخته شده؟
طرف نوشته بود که
من یه گوگل واسه مغزم لازم دارم یه آنتی ویروس هم واسه دلم
یکی کامنت گذاشته بود:
پس یه فتوشاپ هم واسه قیافت بذار!
ما واسه صداهای کاملا مشابه، حروف مختلف داریم